جدول جو
جدول جو

معنی متعلق شدن - جستجوی لغت در جدول جو

متعلق شدن
پیوستن، وابسته شدن، متصل شدن، مرتبطشدن، مربوط شدن، منتسب شدن، انتساب یافتن، آویخته شدن، آویزان شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ دَ دَ)
آویخته شدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، برکنار شدن موقت عضوی از اعضای ادارات دولتی از خدمت تا پس از رسیدگی به اتهام وی مجازات شده یا به کار خویش باز گردد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
آویزان شدن آویخته شدن، از شغل خود بر کنار شدن کارمند دولت موقتا تا باتهام و رسیدگی بعمل آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متحلی شدن
تصویر متحلی شدن
آراسته شدن زیور یافتن آراسته شدن زینت یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
درد کشیدن دردمند شدن درد کشیدن دردمند شدن: خاطر عاطر حضرت صاحبقران از حدوث آن واقعه بغایت متالم شد
فرهنگ لغت هوشیار
پراکنده شدن پراگنیدن پراکنده شدن: چون چنان بدیدیم همه بگریختیم و متفرق شدیم
فرهنگ لغت هوشیار
سربار شدن، یاد آور شدن مزاحم شدن، متذکر شدن: ... نولری و جانسن... معنی مشهور آنرا که (بهروز را) بهیچوجه متعرض نشده اند
فرهنگ لغت هوشیار
زاییده شدن بوجود آمدن: از جانور آنچه از عفونات متولد شود چون انواع کرم و مگس بی حس نباشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متظلم شدن
تصویر متظلم شدن
((~. شُ دَ))
درخواست رفع ظلم و ستم نمودن
فرهنگ فارسی معین
خو گرفتن، عادت کردن، تخلق یافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پراکنده شدن، تارومار شدن، جدا شدن
متضاد: جمع شدن، گرد هم آمدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بدبو شدن، بویناک شدن، گندیدن، گندیده شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آویزان شدن، آویخته شدن، به حالت تعلیق درآمدن، موقتبرکنار شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
تنتمي
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
Interrelate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
interrelier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
inter-relacionar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
상호 관계가 있다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
آپس میں متعلق ہونا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
มีความสัมพันธ์กัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
kuhusiana
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
相互関係を持つ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
相互关联
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
לקשר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
saling berhubungan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
ilişkili olmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
miteinander in Beziehung stehen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
পরস্পর সম্পর্কিত হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
आपस में जुड़ना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
interrelare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
interrelacionar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
взаємопов'язувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
взаимосвязывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
wzajemnie powiązać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متعلق بودن
تصویر متعلق بودن
wederzijds in verband staan
دیکشنری فارسی به هلندی